پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حکایت 50: طعام خلیفه
آورده اند که هارون الرشید، خوان طعامی برای بهلول فرستاد. خادم خلیفه، طعـام را نـزد بهلـول آورد و پیش او گذاشت و گفت: این طعام مخصوص خلیفه است و برای تو فرستاده است تا بخوری.
بهلول طعام را پیش سگی که در آن خرابه بود گذاشت.
خادم بانگ بـه او زد که چرا طعام خلیفه را پیش سگ گذاردی؟
بهلول گفت: دم مزن اگر سگ بشنود این طعام از آن خلیفه است، او هم نخواهد خورد.