ما۲۴نفر

(تارنمای دانشجویان معارف‌اسلامی و علوم‌سیاسی ۹۱ - دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام

ما۲۴نفر

(تارنمای دانشجویان معارف‌اسلامی و علوم‌سیاسی ۹۱ - دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام

محفل ۲۴ دانشجوی معارف‌اسلامی و علوم‌سیاسی دانشگاه امام صادق(ع). سعی می‌کنیم آن‌چه خودمان و دیگر دانشجوهای معارف‌اسلامی و علوم‌سیاسی به آن نیاز دارند را منتشر کنیم.
اگر شما هم اطلاعاتی برای انتشار دارید، با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر انتقادها و پیشنهادهای شما هستیم.
سه شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ

حکایت 49: گروه 99

پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می‌کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود. اما خود نیز علت را نمی‌دانست.
روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می‌زد. هنگامی‌ که از آشپزخانه عبور می‌کرد، صدای ترانه‌ای شنید. به دنبال صدا، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می‌شد...
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید: چرا این‌قدر شاد هستی؟

آشپز جواب داد: قربان! من فقط یک آشپز هستم. تلاش می‌کنم تا همسر و بچه‌ام را شاد کنم. ما خانه حصیری تهیه کرده‌ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم. بدین سبب من راضی و خوشحال هستم.
پس از شنیدن سخن آشپز، پادشاه با وزیرش در این‌باره صحبت کرد. وزیر به پادشاه گفت: قربان! این آشپز هنوز عضو گروه ۹۹ نیست. اگر او به این گروه نپیوندد، نشانگر آن است که مرد خوش‌بینی است.
پادشاه با تعجب پرسید: گروه ۹۹ چیست؟
نخست وزیر جواب داد: اگر می‌خواهید بدانید که گروه ۹۹ چیست، باید چند کار انجام دهید: یک کیسه با ۹۹ سکه طلا در مقابل خانه آشپز بگذارید. به زودی خواهید فهمید که گروه ۹۹ چیست.
پادشاه بر اساس حرف‌های وزیرش فرمان داد یک کیسه با ۹۹ سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند .
آشپز پس از انجام کارها به خانه بازگشت و در مقابل در کیسه را دید. با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد. با دیدن سکه‌های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت. آشپز سکه‌های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد. ۹۹ سکه؟ آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است. بارها طلاها را شمرد. ولی واقعا ۹۹ سکه بود. او تعجب کرد که چرا تنها ۹۹ سکه است و سکه نیست . فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست؟ شروع به جستجوی سکه صدم کرد . اتاق‌ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد.  اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد.
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر به‌دست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند. تا دیروقت کار کرد. به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد که چرا وی را بیدار نکرده‌اند . آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی‌خواند. او فقط تا حد توان کار می‌کرد.
پادشاه نمی‌دانست که چرا این کیسه چنین بلایی بر سر آشپز آورده است و علت را از وزیرش پرسید.
وزیر پاسخ داد: قربان! حالا این آشپز رسما به عضویت گروه ۹۹ درآمد. اعضای گروه ۹۹ چنین افرادی هستند، آنان زیاد دارند اما راضی نیستند. تا آخرین حد توان کار می‌کنند تا بیشتر به‌دست آورند. آنان می‌خواهند هر چه زودتر ”یکصد” سکه را از آن خود کنند. این علت اصلی نگرانی‌ها و آلام آنان می‌باشد. آن‌ها به همین دلیل شادی و رضایت را از دست می‌دهند و البته همین افراد اعضای گروه ۹۹ نامیده می‌شوند.

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی