دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۰ ب.ظ
حکایت 44: ترک عادت!
دو نفر با هم به سفر رفتند، یکى از آنها ضعیف بود و هر دو شب، یکبار غذا مىخورد ولی دیگرى قوى بود و روزى سهبار غذا مىخورد، از قضاى روزگار در کنار شهرى به اتهام اینکه جاسوسى دشمن هستند، دستگیر شدند و هر دو را در خانهاى زندانى نمودند، و در آن زندان را با گل گرفتند و بستند. بعد از دو هفته معلوم شد که جاسوس نیستند و بىگناهند. در را گشودند، دیدند قوى مرده ولى ضعیف زنده مانده است. مردم در این مورد تعجب نمودند که چرا قوى مرده است؟!طبیب فرزانهاى گفت: اگر ضعیف مىمرد باعث تعجب بود، زیرا مرگ قوى از این رو بود که پرخور بود و در این چهارده روز، طاقت بىغذایى نیاورد و مرد ولى آن ضعیف کمخور بود، مطابق عادتِ خود، صبر کرد و سلامت ماند.
پ.ن:
کشوری که خود را برای روزهای سخت آماده نکرده است، در روزهای سختی فلج خواهد شد.