حکایت 28: در چه کاری؟
مسعود رمال در راه به مجدالدین همایونشاه رسید.
مسعود پرسید که در چه کاری؟
گفت: چیزی نمیکارم که به کار آید.
گفت: پدرت نیز چنین بود، هرگز چیزی نکاشت که به کار آید.
پیام اخلاقی:
این دور باطل را شما باید بشکنید؛ حسرت پیشینیان را نخورید و چیزی بکارید که فردا به کار آید.