بازنشر: نظریه ولایت فقیه؛ از نظر تا عمل
بهمناسبت سالگرد طرح نظریه ولایت فقیه توسط امام خمینی، متن زیر توسط آقای میلاد موحدیان در بخش دیگران تارنمای khamenei.ir منتشر شده است. نظرات شما میتواند به بهتر شدن کیفیت مطلب کمک کند.
طرح نظریهی ولایتفقیه از سوی امام خمینی رحمةاللهعلیه، یک سیر منطقی و متناسب با شرایط زمانه را طی کرده است؛ بهصورتیکه ایشان برای اولینبار در اواخر دههی بیست هجری شمسی، با نوشتن کتاب «کشفالاسرار»، بحث حکومت فقها در زمان غیبت امام عصر علیهالسلام را بهصورت اجمالی مطرح میفرمایند، اما با توجه به اینکه شرایط زمانه را متناسب برای فهم حقیقت ولایت فقها نمیدانند و از نظر ایشان مردم هنوز ذهنیت پذیرش حکومت فقها را ندارند، خیلی وارد جزئیات این بحث نمیشوند و تلویحاً به گفتن کلیات بسنده میکنند. امام رحمةاللهعلیه در این کتاب، این تصور اشتباه را که ولایتفقیه همان دیکتاتوری و استبداد است، به نقد میکشند و فهم خود را از الگوی حکومت اسلامی، اینگونه ارائه میدهند: «حکومت باید به دست فقیه باشد، نه آنکه فقیه باید شاه و وزیر و سرلشکر و سپاهی باشد، بلکه فقیه باید نظارت در قوهی تقنینیه و در قوهی مجریهی مملکت اسلامی داشته باشد.»۱
کتاب «تحریرالوسیله» کتاب فقهی حضرت امام رحمةاللهعلیه بهشمار میرود که ایشان در باب «بیع و مکاسب محرمه»، موضوع ولایت فقهای عادل را از نظر فقهی به بحث میگذارند، ولی فرصت اقامت ایشان در فضای حوزوی نجف اشرف و همچنین شروع قیام مردمی در ایران، ایشان را به این نتیجه میرساند که فضای جامعه، آمادگی پذیرش طرح نظریهی ولایتفقیه را دارد، زیرا مردم در عمل، رهبری سیاسی حضرت امام رحمةاللهعلیه را در قیام تاریخی ۱۵خرداد سال ۴۲ پذیرفته بودند و از طرفی هم ولایتفقیه، چیزی جز پذیرش رهبری سیاسی فقیه عادل نیست. لذا ایشان فرصت را غنیمت میشمارند و نظریهی خود را در مورد ولایت فقها در عصر غیبت، با تفصیل بیشتر و بهصورت عملیاتی، در طول سیزده سخنرانی، از اول تا بیستم بهمنماه سال ۴۸، تقریر میفرمایند.۲
تفاوت نگاه امام با سایر علمای همعصر ایشان
طرح نظریهی ولایتفقیه و ارائهی راهکارهای عملی برای مبارزه در راه دستیابی به آن، یکی از مهمترین اقدامات امام رحمةاللهعلیه در دوران تبعید بود و همین نکته است که نظریهی امام رحمةاللهعلیه را از نظرات برخی علمای همعصر خود متمایز میکند؛ چراکه برخی علما در اینکه فقیه عادل ولایت دارد، اتفاقنظر دارند، اما اختلاف بر سر محدودهی اختیارات و شئون ولایتفقیه و مهمتر از آن، وجوب زمینهسازی برای تحقق حکومت اسلامی است. امام رحمةاللهعلیه برخلاف آنها نهتنها تشکیل حکومت مبتنی بر ولایتفقیه را ممکن میدانستند، بلکه آن را لازم و فراهم کردن شرایط تشکیل آن، از جمله قیام علیه حکومت جائر را واجب میدانستند.۳ این در حالی است که بسیاری از فقها، پذیرش ولایت را در صورتی برای فقیه واجب میدانستند که شرایط تشکیل حکومت فراهم باشد، ولی فراهم کردن این شرایط و مقدمات را بر فقیه واجب نمیدانستند. برای مثال، مرحوم نائینی، از نظریهپردازان انقلاب مشروطه، با اینکه ولایت را از آن فقها میدانست، ولی آن را عملی نمیدانست. لذا به نظریهی مشروطه روی آورد.۴
الف) خلاصهای از مباحث کلامی امام خمینی در کلاسهای درس نجف
بداهت ولایتفقیه
حضرت امام رحمةاللهعلیه در ابتدای کتاب «ولایتفقیه»، جان کلام را در یک جمله خلاصه کرده و ولایتفقیه را امری بدیهی بهشمار میآورند؛ یعنی امری که خیلی نیازی به استدلال ندارد و در اینجا که نقطهی اوج بهت و حیرت مخاطب از این سخن است، ایشان این جمله را بدینشکل شرح و بسط میدهند: «ولایتفقیه از اموری است که تصور آن، موجب تصدیقش میشود و چندان احتیاجی به برهان ندارد. به این معنی که هرکس عقاید و احکام اسلامی را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایتفقیه برسد و آن را به تصور آورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد.»۵
اجتماعی بودن احکام اسلام
حضرت امام رحمةاللهعلیه، در اثبات مدعای خود مبنی بر اجتماعی بودن احکام و قوانین اسلامی، بعضی از احکام اسلام را بهعنوان نمونه به بحث میگذارند: «دلیل دیگر بر لزوم تشکیل حکومت، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام است... از طرز معاشرت با همسایه و اولاد و عشیره و قوموخویش و همشهری و امور خصوصی و زندگی زناشویی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با سایر ملل، از قوانین جزایی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی.»۶
امام خمینی رحمةاللهعلیه هرچند تفسیر جامعی از دین اسلام ارائه میکند، اما قوانین و احکام دین را برای هدایت بشر کافی نمیداند و معتقد است که اگر قانون، قانون اسلام باشد، اما مجری قانون، شخص دارای صلاحیت نباشد، حکومت اسلامی برقرار نخواهد شد.۷
ویژگیهای حاکم اسلامی
ایشان دو صفت علم به قانون اسلام و التزام به اجرای قوانین اسلام را برای کسی که میخواهد احکام اسلام را در جامعه پیاده کند، لازم میدانند. پرواضح است که این دو شرط را امام معصوم علیهالسلام، در عالیترین سطح آن، که علم مطلق و عصمت کامل است، دارد. اما سؤال اینجاست که در شرایط غیبت امام معصوم علیهالسلام، چه باید کرد؟۸ امام خمینی رحمةاللهعلیه با توجه به اینکه احکام اسلام تاریخمصرف ندارد، اجرای این قوانین را لازمهی سعادت حیات بشری میدانند. لذا وقتی بشریت از دسترسی به امام معصوم علیهالسلام محروم است، یک گام از سطح امام معصوم علیهالسلام عدول کرده و بهجای ویژگی علم مطلق به فقاهت و بهجای عصمت کامل به عدالت رضایت میدهد و این یعنی تجویز حکومت فقیه عادل در عصر غیبت امام معصوم علیهالسلام.
نوع نگاه امام به مقولهی حکومت
در نگاه امام رحمةاللهعلیه، حکومت تنها ابزار اجرای احکام است و بالذات اصالتی ندارد، اما اگر همین حکومت، به اقامهی ارزشها و احکام دین همت بگمارد و به مقابله با ظلم و ستم و حمایت از مظلوم بپردازد، ارزشمند میشود. لذا در بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام هم، حکومت فینفسه از یک کفش وصلهدار کمارزشتر است، اما همین حکومت، زمانی که بتوان با آن حقی را برقرار ساخت یا باطلی را از میان برداشت، ارزش پیدا میکند.۹
ب) بازتابهای طرح نظریهی ولایت فقیه
طرح نظریهی ولایت فقیه از یکسو، بهخاطر تلقی رایجی که از آموزههای اسلام در اذهان جایگزین شده بود و از سوی دیگر، بهجهت وضعیتی که بر امور سیاسی-اجتماعی جهان اسلام عموماً و ایران و گروههای فعال سیاسی خصوصاً، حاکم بود، واکنشهای گستردهای را در میان موافقان و مخالفان ایجاد کرد. این عکسالعملها را در میان چند طیف میتوان مورد بررسی قرار داد:
۱. یاران امام
دوری حضرت امام رحمةاللهعلیه از ایران از یک طرف و جو خفقان و خشونتبار ایجادشده از سوی رژیم حاکم از طرف دیگر، نوعی یأس و سرخوردگی را بر مبارزان حاکم نمود. عدهای از مبارزان سرخورده شدند و دست از مبارزه کشیدند و تنها جمع اندکی که در صحنهی مبارزه باقی مانده بودند، یا گرفتار زندان، شکنجه و تبعید شدند و یا چارهای جز مبارزهی پنهان و زندگی در خفا نیافتند. اختلافات درونی نیز مزید بر علت شده بود. در چنین وضعیتی، بهیکباره فریاد بلند «احیای حکومت اسلامی»، نشان از وجود امید پیروزی در رهبری مبارزه داد و سکوت آزاردهنده در میان یاران امام را شکست. آنان که آینده را مبهم میپنداشتند، امیدوار شدند و جنبوجوش فوقالعادهای به وجود آمد.۱۰
۲. حوزهی علمیهی قم و نجف
مباحث امام در نجف، حوزهی علمیه قم را بیدار کرد. حتی عدهای از علمای قم که به این نوع مباحث بیاعتنا بودند، بحث ولایتفقیه را شروع کردند.۱۱ برخلاف حوزهی علمیهی قم، در حوزهی نجف تبوتاب دیگری وجود داشت. بعضی از آقایان نجف، بیوت و گروههای سیاسی، نسبت به مباحث حکومت اسلامی نگران بودند و از خود حساسیت نشان میدادند. این حساسیتها عمدتاً به دو دلیل صورت میگرفت:
۱. جمعی از علمای نجف و شاگردان آنها، بدون اینکه سوءنیتی داشته باشند یا انگیزههای سیاسی در کار باشد، فقط بهخاطر برداشت نادرست خود از مباحث حضرت امام رحمةاللهعلیه، واکنش نشان دادند.۱۲
۲. گروه دیگر که دچار تحجر شدید دینی بودند یا فریب تبلیغات دشمنان را خورده بودند۱۳ و یا احیاناً وابستگی به عوامل رژیم شاه داشتند، به انگیزههای سیاسی، شدیدترین واکنشها را در مقابل طرح امام به خرج دادند. این عده، از سویی تلاش گسترده و همهجانبهای را برای بازداشتن افراد از شرکت در درس امام رحمةاللهعلیه آغاز کردند و از سوی دیگر، جمع قابل توجهی از مخالفان برای ابراز مخالفت و ایراد و اشکال در جلسات درس حاضر میشدند و با طرح مسائلی در کلاس، سمپاشی میکردند.۱۴
۳. روشنفکران غربزده
با توجه به سیطرهی فرهنگ غرب بر تعدادی از شخصیتها و گروههای سیاسی و دوری آنان از اسلام اصیل، طرح حکومت اسلامی برای آنان، ثقیل آمد و موجب حیرت و وحشت شد. گروههای غربزده، سخت تلاش کردند این طرح را در انزوا قرار دهند و با سکوت خود، حداقل از رونق آن بکاهند. جبههی ملی، نهضت آزادی، اتحادیهی انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و طیف بنیصدر و قطبزاده، از این دسته بودند. حتی بعضی از آنان، آنچه را که از روحانیون مجاهد نجف، از کتاب، نشریه و ماهنامه به دستشان در اروپا میرسید، کنترل میکردند تا اگر در آنها موضوعی بود که با اندیشهی لیبرالیستی و فرنگمآبی نمیخواند، سانسور نمایند و از پخش آن در میان جوانان دانشجو در اروپا، جلوگیری به عمل آورند.۱۵
۴. دربار شاهنشاهی
نظریهی امام خمینی رحمةاللهعلیه توسط خلعتبری، وزیر امور خارجه، به شاه رسید و شاه سخت عصبانی شد،۱۶ زیرا شاه میدانست چنین نظری چه پیامدهایی برای حکومت وی خواهد داشت. رژیم شاه با طرح حکومت اسلامی از سوی حضرت امام رحمةاللهعلیه بهشدت مخالفت ورزید؛ چراکه میدانست امام رحمةاللهعلیه اولین پایگاهی که برای تحقق آن در نظر دارد، ایران است. ازاینرو در مرحلهی اول، سعی کرد از توزیع جزوات این درس در داخل کشور جلوگیری نماید۱۷ و در مرحلهی دوم، برای جلوگیری از تکثیر و نشر آن در داخل، تمامی چاپخانهها، کتابفروشیها و مراکز نشر را تحت مراقبت شدید مأموران ساواک قرار داد. سپس با یورشهای شبانه به منازل علما و روحانیون و یاران امام رحمةاللهعلیه، تلاش کردند نوارها و جزوات حکومت اسلامی را جمعآوری کنند.
ج) کارآمدی نظریهی ولایتفقیه
پس از انتشار این کتاب، تحول عمیقی در تفکرات انقلابیون شیعه به وجود آمد و آنان را به تکاپوی جدیدی واداشت. به گفتهی جان فوران، کتاب «حکومت اسلامی وی، انقلابی ایدئولوژیک به وجود آورد، زیرا در آن بهطور مستقیم، مشروعیت سلطنت را زیر سؤال برد و از حکومت فقهای شایستهی اسلامی حمایت کرد.»۱۸
نظریهی امام رحمةاللهعلیه از سال ۴۹ تا ۵۷، نزدیک به نُه سال، در معرض افکار مردم قرار گرفت و چنان مقبولیتی عام یافت که شعار استراتژیک مردم ایران، حکومت اسلامی شد، درحالیکه ایدئولوژیهای راستگرا و چپگرایانه، در بعضی از موارد، دارای امکانات رسانهای بیشتری هم بودند، اما هیچگاه مقبولیت عام نیافتند.۱۹ لذا با مطرح شدن این نظریه در بین ملت آزادیخواه، موج جدیدی از استقلالطلبی و استبدادستیزی در جامعهی ایران شکل گرفت که پسلرزههای آن، موجب شکوفایی استعدادهای نهفتهی انقلابی شد و توانست در سال ۵۷، با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، در عرصهی ادارهی اجتماع، به منصهی ظهور بنشیند و کارآمدی خود را نشان دهد و الگویی باشد برای سایر کشورهای اسلامی و همهی ملتهای آزادهی جهان تا بدانند اسلام در عرصهی ادارهی جامعه، حرف برای گفتن دارد.
پینوشتها:
۱. خمینی، روحالله، ۱۳۲۲، کشف اسرار، انتشارات آزادی، ص۲۳۲.
۲. خمینی، روحالله، چاپ بیستوسوم، ۱۳۹۰، ولایتفقیه، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی سلاماللهعلیه، ص۱.
۳. خمینی، روحالله، تحریرالوسیله، باب امربهمعروف و نهیازمنکر.
۴. نائینی، میرزاحسین، تنبیهالأمه و تنزیهالمله، به کوشش آیتالله طالقانی، بیجا، بیتا، ص۴۱.
۵. خمینی، روحالله، ولایتفقیه، ص۷.
۶. همان، ص۲۹.
۷. همان، ص۲۵.
۸. همان، ص۴۷.
۹. برگرفته از خطبهی ۳۳ نهجالبلاغه.
۱۰. مهدیپور، حسین، فصلنامهی حکومت اسلامی، ش۲۹.
۱۱. احمدی میانجی، میرزاعلی، خاطرات فقیه اخلاقی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۲۴۰.
۱۲. خاتم یزدی، سیدعباس، چاپ اول، ۱۳۸۰، خاطرات آیتالله خاتم یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۹۵-۹۶.
۱۳. خمینی، سیداحمد، چاپ سوم، ۱۳۸۵، مجموعه آثار یادگار امام، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی رحمةاللهعلیه، ج۱، ص۳۴۵-۳۴۷.
۱۴. خاتم یزدی، سیدعباس، همان، ص۸۲.
۱۵. محلاتی، فضلالله، چاپ اول، ۱۳۷۶، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۰۰-۱۰۱.
۱۶. انصاری، احمدعلی، ۱۳۸۴، پس از سقوط، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص۱۰۷.
۱۷. حسینیان، روحالله، ۱۳۸۳، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، ص۶۳۴.
۱۸. جان فوران، مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ص۵۴۳.
۱۹. حسینیان، روحالله، همان، ص۶۳۱.