مهدی خلیفه، در شکار از لشکرش جدا ماند. شب به خانه عربی بیابانی رسید. غذایی که درخانه موجود بود و کوزهای شراب پیش آورد.
چون کاسهای بخوردند، مهدی گفت:من یکی از خواص مهدیام،
کاسه دوم بخوردند، گفت: یکی از امرای مهدیام.
کاسه سیم بخوردند، گفت: من مهدیام.
اعرابی کوزه را برداشت و گفت:
کاسه اول خوردی، دعوی خدمتکار کردی. دوم دعوی امارت کردی. سیم دعوی خلافت کردی، اگر کاسه دیگر بخوری، بی شک دعوی خدایی کنی!
روز دیگر چون لشکر او جمع شدند، اعرابی از ترس میگریخت. مهدی فرمود که حاضرش کردند، زری چندش بدادند. اعرابی گفت: اشهد انک الصادق و لو دعیت الرابعه (گواهی میدهم که تو راستگویی حتی اگر ادعای چهارم را هم داشته باشی.)
عبید زاکانی