بازنشر: پریشانیهای یک طلبه
مطلب "پریشانیهای یک طلبه"، دستکار آقا محمدحسین مرادی :
مدام با خودم عشق را صرف میکنم، به باب مفاعله که میرسم به یادت میافتم و قطرهی اشکی آرام بر گونه ام جاری می شود. آن قدر در نبودت الفیه خواندهام که از بر شدهام. فال هم میگیرم یا مجهول میآید یا غایب، از ضمیر وصل خبری نیست.
جرأت نمیکنم به چشمانت خیره بشوم. لامذهب جار است. مجرورم کرده ، سر به زیرم کرده، سرافکندهام کرده. قریب و بعید هم ندارد .نگاهت خواب و خوراکم را گرفته. قلبم مبنی بر ناز چشمان توست، ساکن باشد ساکنم. زیر و زبر برود زیر و رویم میکند. قلب تو اما انگار جامده تأویل به مشتق هم نداره.